جدول جو
جدول جو

معنی سیاه قفا - جستجوی لغت در جدول جو

سیاه قفا
(قَ)
شوم. بدقفا: و نه... مشتی دوغ بازی سیاه قفا، بی نوای پرجفا. (کتاب النقض ص 475). رجوع به سیه قفا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاه فام
تصویر سیاه فام
آنچه به رنگ سیاه باشد، سیاه رنگ، سیاه گون
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سیاه قلم
تصویر سیاه قلم
در نقاشی، تصویری که با مداد یا مرکّب سیاه کشیده شده و رنگ آمیزی نداشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
دهی است از دهستان علی آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی. دارای 200 تن سکنه. آب آن از نهر شاهرود و رود خانه تالارو. محصول آنجا غلات، برنج، پنبه و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(قَ لَ)
نوعی از تصویر که بسیاهی کشند و هیچ رنگ آمیزی نداشته باشد و آن اکثر خاصۀ فرنگ است. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
گشتیم قطعه قطعه گلستان هند را
چون گلشن سیاه قلم رنگ و بو نداشت.
اشرف (از آنندراج).
، معشوق ملیح. (غیاث). معشوق سبزفام. (آنندراج). رجوع به سیه قلم شود
لغت نامه دهخدا
سیاه رنگ، (ناظم الاطباء) : شخصی دید سیاه فام ضعیف اندام، (گلستان)،
زنگی ارچه سیاه فام بود
پیش مادر مهی تمام بود،
امیرخسرو،
رجوع به سیه فام شود
لغت نامه دهخدا
اثر نقاشی که در آن فقط با سیاهی مرکب یا مداد کار شده و رنگ آمیزی نداشته باشد مقابل رنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه فام
تصویر سیاه فام
آن چه به رنگ سیاه باشد سیاه رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه قلم
تصویر سیاه قلم
((قَ لَ))
نوعی نقاشی که در آن فقط با قلم و مرکب سیاه یا مداد کار شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تیره، تیره رنگ، تیره فام، سیه فام، شب رنگ، کبود
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع ناتل رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی